نامه ای از یک چغندر قند:

من ی چغندرم اونم چغندر قند. فکر میکنم  یکم ارزشم از برگ چغند بالاتر باشه چون خود چغندرم نه برگ چغندر

همیشه دوس داشتم آدم باشم چقد دنیای آدما خوبه چند سالی که تو یه مکان باهم مراودت دارن انقدر باهم خوب و صمیمی هستن که حد و اندازه نداره

 اما ما چقندرا وقتی تو مزرعه ایم خیلی به چغندر های دیگه اهمیت نمیدیم و از گندیدن و کرم زدن چغندر های دیگه لذت میبریم

باورتون میشه ما چغندرا گاهی جواب سلام چغندر هم مدرسه ای مون رو هم نمیدیم

چقدر دنیای آدما خوبه همیشه با هم در حال گفتگو و خنده هستن مخصوصا قشر تحصیل کرده و باسوادشون ..

اما ما چغندرا چی ؟ حتی برامون افتادن یکی از چغندرها از کامیون و له شدن زیر کامیون های دیگه خنده داره فقط می ایستیم و میخندیم ....های ....های ....های

 گفتم کامیون اصلا ماچغندر ها نمیدونیم مسافرت و نون و نمک چیه اگه با یکی از چغندر های دیگه رفتیم مسافرت و ی آب همویچ خوردیم( آره ما چغندر ها هم آب هویچ می خوریم) اصلا برامون خطره هاش مهم نیست وقتی گذشت میگیم گور پدر اون چغندره اصلا تو عمرش آب هویچ ندیده بود که من بهش یاد دادم.

خوش بحال آدما شنیدم که میگن :و قتی آدما  ی دوره ای با هم بودن  میمیرن تا از هم جداشن و بدون مراسم خداحافظی و هزار جور من بمیرم و تو بمیری نمیشه از هم جداشون کرد

ولی ما چغندر ها ی بشکن هم میزنیم که کسی که چند سال باهاش ریشه مون تو ی خاک بوده داره ازمون جدا میشه و از شرش راحت میشیم

 خوش بحال آدما......................................... وای به حال ما چغندر ها.